خوش به حال کسی که در صحنت ، زیر باران اسیر خواهد شد
دارم از دوری تو می میرم ، دعوتم کن که دیر خواهد شد

از کُمِیت و فَرزدَق و دِعبِل ، تا همین شاعران امروزی
هر عزیزی که شاعرت باشد ، شاعری بی نظیر خواهد شد

پادشاهان همیشه محتاجت ، مهربانی برای تو عادت
هر گدایی که خادمت باشد ، در دو عالم امیر خواهد شد

چشم هایت نهایت دریاست ، بس که جذابی و تماشایی
روبروی نگاه آبی تو ، آسمان سر به زیر خواهد شد

با هزاران امید آمده است ، تا بخواند غزل برای دلت
اگر او را تو اعتنا نکنی ، شاعری گوشه گیر خواهد شد

بیش از این در توان شاعر نیست ، باید اما دوباره بنویسم
آن امامی که عاشق شعر است ، مگر از شعر سیر خواهد شد