یه نوکر ...

"دست نوشته های یه نوکر اهل بیت علیهم السلام"

۳۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

مانند مداد باش ...

پسرک از پدر بزرگش پرسید :
پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟
پدربزرگ پاسخ داد :
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم.
 می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی !
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :
اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !
پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست
 که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :

 

صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد
 که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست،
 او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۶ ۳ نظر
نوکر 128

اینجا عجیب طعم هوا فرق میکند...

اینجا عجیب طعم هوا فرق میکند
اصلا نبات شهرشما فرق میکند

وقتیکه حج ما فقرا مشهد شماست
یعنی که قبله ی فقرا فرق میکند

قبرشما که جای خودش بین صحن ها
حتی زیارت علما فرق میکند

دارم مریض پنجره فولاد میشوم
جنس شفای دست رضا فرق میکند

ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۸ ۰ نظر
نوکر 128

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی ...

 الّلهُمَّ صَلِّ عَلیمُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

پیامبر اسلام(ص) فرمود :
بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر،

نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود.

بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۶۴

۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۱۷ ۰ نظر
نوکر 128

دشمن و غلط زیادی ...

طرف مقابل با وقاحت تمام ما را تهدید نظامی میکند؛ با وقاحت، مرتّب تهدید نظامی میکند؛

چند وقتی بود ساکت بودند، باز چند روز قبل از این یکی از آنها دهن باز کرد و راجع به گزینه‌های روی میز و گزینه‌ی نظامی بنا کرد حرف زدن.

خب این لاف را میزنند، این غلط زیادی را میکنند، آن‌وقت میگویند جمهوری اسلامی قدرت دفاع را از خود سلب کند؛

این حرفی که آنها میزنند ابلهانه نیست؟ حتّی اگر ما را این‌جور صریحاً هم تهدید نمیکردند،

ادامه مطلب...
۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۷ ۱ نظر
نوکر 128

معجزه ی رد شمس ...

پیغمبر اکرم (ص ) در منزل خود بود و على (ع ) هم حضور داشت
همان دم جبرییل آمده وحى الهى آورد، رسول خدا سر مبارک خود را
روى پاى على (ع ) گذاشت و سر برنداشت تا هنگامى که
آفتاب غروب نمود، على (ع ) که نماز عصر را به جا نیاورده بود
بى اندازه پریشان شد، زیرا نمى توانست سر پیغمبر را از روى
زانوى خود بردارد و نمى توانست نماز را به طور معمول به جا آورد
چاره اى نداشت جز این که همچنان که نشسته است

ادامه مطلب...
۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۲۷ ۱ نظر
نوکر 128