گوش کن باز کسی بین دعا گفت : #حرم
ناامید ازهمه و از همه جا گفت : #حرم

توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا گفت : #حرم

شاه را کرد تجسم و به پایش افتاد
مثل هر بار فقط باز گدا گفت : #حرم

او مریض است مریض غم بین الحرمین
شصت و نه بار به لب بهر شفا گفت : #حرم

و نمازی که به یاد حرمت میشکند
بس که در رکعت خود جای دعا گفت : #حرم

او همان است که پامنبری و سینه زن است 
او همان است که در هروله ها گفت : #حرم

دل به دریا زده و بار سفر را بسته
با تعجب پدرش گفت کجا گفت: #حرم

اللهم الرزقنا حرم ...