هر کس که به مدح تو نچرخانده زبان را
او مادحتان نیست هدر داده بیان را

در روز ولادت پدرم لطف به من کرد
آموخت به من نام تو و صوت اذان را

در روز ازل پیک خداوند تبارک
تلقین به تو کرده همه اسرار جهان را

ای وارث اسرار خداوند محمد
ای کاش فدای تو کنم این  سر و جان را

عمریست که اذکار شما ورد لب ماست
آقا مددی کن قلم و فکر و بیان را

انگار که حق منتظر آمدنت بود
تا این که ببخشد به شما نبض زمان را

دستان من امروز بلند است به سویت
تا بلکه بگیرد به کفش برگ امان را

عمریست که ما مادح دربار شماییم
یک مرحمتی ذاکر بی نام و نشان را

در مبعث نورانی تان حرف دل این است
ای کاش ببینیم دگر صاحبمان را ...